وای خدا دیگه خسته شدم
آخه چم شده من ؟
چرا اینطور شدم ؟
چرا نسبت به همه کس و همه چی بی تفاوتم.
نمیدونم چرا احساس سردرگمی میکنم.
انگار چیزی گم کردم یه خلا بزرگ حس میکنم یه کمبود!
دچار یه روزمرگی شدم که مث باتلاق منو داره غرق میکنه.
چرا دست و پام بسته شده و توانی ندارم .
خسته شدم بس که در جا زدم.
اگه زندگی اینه که دارم اطرافم میبینم واقعا ارزش ادا مه دادن نداره بیا برگمو تحویل بگیر.
همش بدیه ،دروغه، تهمته ، سو استفادس ، کینه س ، ریاس ، شعاره و توطئه س.
پس تکلیف عشق ، ایمان ، آزادی ، نان ، آرامش ، رضایت ، صداقت، دوس داشتن چیه؟
دنبال تو میگردم اما دوس ندارم تو رو اونطور که میگن بشناسم و بخوام
دوس دارم تو رو اونطور که خودم اندازه شعورم میفهمم بخوام خب همه که مث هم نمیفهمن !
مگه پیامبرت نگفت اگر ابوذر از دل سلمان خبر داشت اونو میکشت!؟
چیو خواسته بگه جز اینکه هر کسی باید قد فهمش بفهمه و بازخواست شه این آیه صریح خودتم هس .
دلم گرفته احساس میکنم رو دستت موندم!
دوس ندارم عبادتم از روی عادت باشه یا تظاهر که پشتش شناخت نیس دوس دارم عبادتم با عشق و معرفت باشه و مث آغوشی باشه که ازش آرامش بگیرم و پناهگاهم باشه.
دوس دارم روزی بیاد ذره ذره بدنم تو رو فریاد بزنه ، دوس دارم ازم بگیری اون چیزایی رو که تو رو ازم میگیرن ، دوس دارم تو همه باشی و همه هیچ!
دستم رو بگیر ، از این حالت یخ زده درارم ، عاشقم کن عاشق خودت و هر چه رنگ تو رو داره !
انتظاراتم بابت اعمالم نیس بابت کرمته!
نمیخوام آلوده دنیا بشم و بخاطر هیچ تلاش کنم
هدایتم کن به سمت حقیقتی که تلخ نیست و سختیش هم شیرینه!
بم ارزش رو نشون بده ، حق رو نوید بده که براش بجنگم و سعی کنم .
تو آخرین امیدمی اجابتم کن !
خدایا
در هر حال من رو وسیله خدمت قرار بده نه زحمت.
دلبسته خالقم کن نه خلقت.
منو دچار آگاهی کن نه غفلت.
به من عزت بده نه ذلت.
آمین
از آدما خسته شدم ، خوشی های این دنیا شادم نمیکنه ، دلم رو با خودت قرص کن!
شک و تردید رو ازم دور کن
خواهشا
امشب من و دلم مهمونی داریم تو هم بیا...