گفتی که هر کس یک نظر بیند مرا، جان میدهد
من هم به جان در خدمتم گر یک نظر بینم تو را
روزی صد بار آیم به کوی تو آشنا گردی به من
هر بار از بار دگر، بیگانه تر بینم تو را
در عاشقی گریز نباشد ز سوز و ساز
استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
گفتی که هر کس یک نظر بیند مرا، جان میدهد
من هم به جان در خدمتم گر یک نظر بینم تو را
روزی صد بار آیم به کوی تو آشنا گردی به من
هر بار از بار دگر، بیگانه تر بینم تو را
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر رنگین باشد